گروه نوآوری و کسب و کار اجتماعی

زیر مجموعه پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه شریف

گروه نوآوری و کسب و کار اجتماعی

زیر مجموعه پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه شریف

گروه نوآوری و کسب و کار اجتماعی

پژوهشگران عضو گروه نوآوری و کسب و کار اجتماعی پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه صنعتی شریف، اینجا از فکرها و دل نوشته هایشان راجع به فعالیت ها و هدف های گروه می گویند. مطالب منعکس شده در این وبلاگ، به هیچ وجه منعکس کننده دیدگاه رسمی گروه نیست و بیان کننده نظرات شخصی نویسندگان است.
برای ارتباط با ما به این آدرس ایمیل بزنید:
socialristip@gmail.com

کانال تلگرام کسب و کار اجتماعی

سامانه آموزشی سرو

خبرنامه کارآفرینی اجتماعی حرکت

خبرنامه حرکت یک

شماره های پیشین

به فهرست دریافت کنندگان خبرنامه کارآفرینی اجتماعی «حرکت» بپیوندید.

عضویت در خبرنامه

آن مرد آنقدرها هم خوشحال نیست!

شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۴۹ ب.ظ

سال 1360: مرد روستایی، مرد ماهری بود. کار با چوب را خوب یاد گرفته بود و آماده پیشرفت بود. او عاشق امام خمینی بود. امام گفت جهادسازندگی، گفت به روستاهایتان بازگردید و آنجا را رونق دهید. مرد روستایی که عاشق ایشان بود و عاشق حرف‌های آرمان‌گرایانه‌ی ایشان، آمد! با اینکه در تهران کسب و کار خودش را داشت، سرمایه‌اش در تهران را فروخت، به روستا آمد و به عشق ساختن وطن کوچکش، شروع به کار و تعلیم مهارتش به دیگران کرد. توانست برای عده‌ای از هم روستائی هایش شغل و درآمد ایجاد کند و حرفه را در روستایش گسترش دهد. او کار خود را خوب بلد بود، و از هیچ کمکی برای پیشرفت دیگران در همان روستا دریغ نمی‌کرد. با اینکه می‌دانست شاگردهایش روزی رقبایش خواهند شد.

حسن ابراهیمی

سال 1394: با زحمات مرد روستایی و یکی دو نفر از دوستان، روستایشان بعنوان خوشه‌ی کسب و کار نجاری و منبت کاری مشهور است. از ارگان‌های مختلف می‌آیند، با کارآفرینان صحبت می‌کنند. مدیران پشت میز نشینِ حالا تهرانی شده! با خدم و حشم شان می‌آیند در کارگاه‌های نجاری قدم می‌زنند و با لوح‌های فاخر! از کارآفرینان برگزیده تقدیر می‌کنند! با ماشین‌های شاسی بلند از صدا و سیما می‌آیند و در روستا گرد و خاک به راه می‌اندازند، از نجاران روستایی فیلم می‌گیرند و افتخاری دیگر در این مرز و بوم را ثبت و ضبط می‌کنند.

من هم یکی از کسانی که خبر این موفقیت را شنیده است. با شور و شوق به روستا رفتم و پای حرف‌های مرد روستایی نشستم تا تجربه‌ای ناب از عشق به میهن و انتخاب راه درست و شادی واقعی در زندگی را ثبت کنم. اما واقعیت تلخ است. درست است که مرد روستایی، تصمیم بزرگ و قابل تقدیری گرفته و از شهر به روستا بازگشته است، اما می‌داند این تصمیمش در عمل چه نتایجی داشته، می‌داند به حکم منطق رفاه! در روستا ماندن هم اشتباه است چه برسد به اینکه به روستا بازگردی! می‌داند الان زمین قبلی اش در لویزان (تهران) چه قیمتی دارد. می‌داند قیمت زمین فعلی‌اش در روستا 2 برابر هم نشده ولی قیمت زمین‌های لویزان 100 برابر شده است! می‌داند زحمت اصلی را او می‌کشد اما سود اصلی را فروشندگان مبلمان تهرانی می‌برند. (25% در برابر 100% سود)

متاسفانه او خود را مقایسه می‌کند. از حرف‌هایش می‌توان فهمید که او همچنان به تعهدش برای خدمت به روستا می‌بالد، اما از طرفی خود را سرزنش می‌کند که چرا پل‌های پشت سرش را خراب کرد و راهی برای بازگشت به تهران نگذاشت. او از گوش دادن به دلش راضی است، اما عذاب وجدان دارد که شاید تصمیم درست را برای رفاه خانواده‌اش نگرفته است.

واقعیت این است که مهارت و ارزش افزوده در این کشور، راه موفقیت نیست. در توزیع منابع بین شهر بزرگ و روستای کوچک عادلانه برخورد نشده است. و همچنان، قوانین و سازوکارها طوری است که مهارت و نوآوری و ایجاد ارزش افزوده فقط در کلام زیبا است.

کشور ما بواقع عادلانه پیش نرفته است. بنابراین انواع و اقسام نوآوری های اجتماعی و کارآفرینی‌های روستایی و اشتغالزایی خرد، تا هنگامی که این سیاست‌های ناعادلانه سرجایشان هستند و ماندن در روستا و شهرکوچک را غیرمنطقی! می‌کنند، پایدار نخواهد بود.

بیایید حالا که یک شهری شده ایم، و از امکانات شهر استفاده می‌کنیم، و بدون کار کردن هم از افزایش قیمت مسکن بهره‌مند می‌شویم، حداقل جرئت نکنیم به امثال این نجار روستایی بگویم چه کار خوبی کردی که به روستایت بازگشته‌ای!

  • سید وحید رضوی

نظرات (۲)

سلام مطلب قشنگی نوشتید اما به نظر نمی رسد بتوان این را به همه کسب و کارهای روستایی تعمیم داد، شاید بتوان در یک روستا در کنار بهره مندی از آرامش و صفای روستا کسب و کار و درآمدی بهتر از شهری بزرگ همچون تهران داشت البته که قیمت زمین و املاک بصورت کاذب همچون شهرها در روستاها رشد نمی کند ولی این وجه مثبتی هم دارد که بواسطه کمتر بودن هزینه ها، آغاز یک کسب و کار را در روستاها آسانتر از همین اقدام در شهرها می کند.

پاسخ:
کاملا موافقم که نمیتوان تعمیم داد.
این مطلب برای این است که بدانیم ورای کارآفرینی های موفق روستایی، همچنان تبعیض اقتصادی-رفاهی بین شهر و روستا وجود دارد. و همین، درصد موفقیت ماندگاری در روستا را کم میکند. بطوری که حتی یکی از بهترین مثال ها (آقای ابراهیمی در ده ملا) هم ته دلش به رفاه تهران فکر میکند.
و وضع ما بعلت نزدیکی به منابع نفتی! بصورت کاذب بهتر است.
با صحبت های شما موافقم ولی خوب است بررسی شود که چند درصد جمعیتی که از روستاها به امید رفاه بیشتر به شهر آمده اند امروز احساس رضایت دارند. شاید علیرغم اینکه در خانه ای بهتر زندگی می کنند و به امکانات رفاهی بسیار بیشتری دسترسی دارند ولی بسیاری عوامل دیگر احساس رضایت از زندگی در شهر را از آنها بگیرد و مانعی سد راه بازگشت آنها به روستا شود.
و بدانیم که زندگی فقط همین رفاه مادی نیست و جنبه های مختلفی دارد هر چند روستاییان حق بهره مندی برابر از ثروت های کشور را دارند. البته رفاه بیشتر مردم شهری صرفا به علت نزدیکی به منابع نفتی نیست.

پاسخ:
دوست عزیز، دغدغه ی شما را میفهمم. کاملا موافقم که شاخص فقط شاخص رفاه اقتصادی نیست. اتفاقا خود من هم بطور جدی به رفتن از کلان شهر و زندگی در مکانی آرام تر و تمیزتر فکر میکنم.
اتفاقا به نظرم خیلی از روستائیانی که به امید زندگی بهتر به تهران و دیگر کلان شهرها آمده اند اکنون کار به جایی نبرده اند ....
اما اگر ثروت عادلانه تقسیم نشود، اگر تبعیض رفاهی در شهر و روستا داشته باشیم نمیتوان انتظار داشت روستائیان در روستا بمانند و از ماندن آنجا لذت ببرند. تا سیاست ها به تقسیم نا عادلانه منابع منجر میشود، نمیتوان در شهر نشست و از روستائیان تقدیر کرد ...

توصیه من مهاجرت روستائیان به شهر نبود، توصیه من تلاش برای رفع تبعیض های ذاتی بین شهر و روستا بود
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی