گروه نوآوری و کسب و کار اجتماعی

زیر مجموعه پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه شریف

گروه نوآوری و کسب و کار اجتماعی

زیر مجموعه پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه شریف

گروه نوآوری و کسب و کار اجتماعی

پژوهشگران عضو گروه نوآوری و کسب و کار اجتماعی پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه صنعتی شریف، اینجا از فکرها و دل نوشته هایشان راجع به فعالیت ها و هدف های گروه می گویند. مطالب منعکس شده در این وبلاگ، به هیچ وجه منعکس کننده دیدگاه رسمی گروه نیست و بیان کننده نظرات شخصی نویسندگان است.
برای ارتباط با ما به این آدرس ایمیل بزنید:
socialristip@gmail.com

کانال تلگرام کسب و کار اجتماعی

سامانه آموزشی سرو

خبرنامه کارآفرینی اجتماعی حرکت

خبرنامه حرکت یک

شماره های پیشین

به فهرست دریافت کنندگان خبرنامه کارآفرینی اجتماعی «حرکت» بپیوندید.

عضویت در خبرنامه

در کشور ما توسعه صنعت در مناطق کمتر توسعه یافته به دلایل مختلف مخصوصا عدم وجود زیرساخت، با ریسک و خطر ناپایداری بالا مواجه است. بنابراین در اکثر موارد عقل سلیم سرمایه گذار با اهداف اقتصادی به وی حکم می کند فرصت های سرمایه گذاری در شهرهای بزرگ و امکانات کافی را با سرمایه گذاری در مناطق کمتر توسعه یافته با زیرساخت های حداقلی معاوضه نکند.

در چنین شرایطی به نظر می رسد یکی از مهمترین جنبه ها در سیاست گذاری توسعه کسب و کار در مناطق کمتر توسعه یافته توجه به پایدار سازی این کسب و کارها است و لازم است سیاست های مختلف در این حوزه را با این رویکرد ارزیابی کرد. در این مطلب منظور از کارآفرینی در مناطق کمتر توسعه یافته، کارآفرینی هایی است که منفعت اجتماعی از آن به وجود می آید و در راستای توسعه ایجاد می شود. همچنین منظور از پایداری کسب و کار، شرایطی است که در آن کسب و کار بتواند با مشکلات درونی و خارجی خود مقابله کند و به فعالیت خود ادامه دهد. در ادامه از منظر پایداری کسب و کار دو مدل پیشنهاد شده برای توسعه کسب و کار روستایی یا مناطق کمتر توسعه یافته نقد می گردد.

پیروان ایده کسب و کار اجتماعی محمد یونس، راه اندازی کسب و کار در قالب کسب و کار اجتماعی را روشی برای توسعه در مناطق کمتر توسعه یافته می دانند. پیش فرضی که در این رویکرد نهفته است طمع سرمایه گذار برای استثمار روستاها و مناطق کمتر توسعه یافته می باشد. در مقابل، این افراد توصیه می کنند که نیاز به کارآفرینان کسب و کار اجتماعی است که قصد به دست آوردن سود از سهام را نداشته باشند. اما باید توجه داشت کارآفرینی که در یک منطقه کمتر توسعه یافته قصد راه اندازی کسب و کار داشته است، در مسیر توسعه منطقه گام برداشته و به احتمال زیاد قید کسب و کار کم ریسک تر و پر سودتر شهری را زده است.

از منظر پایداری کسب و کار نیز به نظر می رسد در حوزه اشتغال خرد،‌ پیشنهاد کسب و کار اجتماعی نمی تواند به افزایش پایدار سازی کسب و کار بیانجامد و اتفاقا در مواردی از پایداری آن می کاهد. کسب و کارهای معمولی در زمان رونق کسب و کار معمولا سود و انباشته مالی قابل توجهی برای شرکت و سرمایه گذاران آن ایجاد می کنند. این سرمایه در زمان رکود و یا مواجهه با یک مشکل ایجاد شده می تواند منجر به حفظ کسب و کار گردد. نمونه های زیادی از کسب و کارهای خرد در کشور وجود دارد که صاحب آن در زمان مواجهه با چنین مشکلی مجبور به فروش دارایی های شخصی خود شده است تا کسب و کار از شرایط بحرانی خارج شود. این موارد در محیط پر از تغییر و بی ثبات اقتصاد ایران نمایان تر است. در چنین مواردی به نظر می رسد مواجهه کسب و کارهای معمولی نسبت به کسب و کار اجتماعی برای خروج از بحران بهتر خواهد بود.

مدل دوم طرح مشارکت اقتصادی است که به تازگی توسط دولت برای سرمایه گذاری در روستاها پیشنهاد شده است. در این طرح با هدف ایجاد منفعت برای بخش بزرگی از مردم روستا، به جای نفع اقتصادی افراد محدود سرمایه گذار، تسهیلات طرح به جمع بزرگی از خانوارهای روستایی داده می شود که در طرح مشارکت می کنند. پیش بینی این طرح سرمایه گذاری مثلا ۲۰۰ خانوار روستایی در یک طرح و منفعت اقتصادی جمعی آن ها است.

اما این طرف مثبت طرح است. در صورتی که چنین طرحی سودآور باشد همه چیز درست پیش رفته است و وضعیت مالی جمع بزرگی از اهالی روستا به صورت متوازن بهبود یافته است. ولی در صورتی که چنین طرحی با مشکل مواجه شود و ورشکست شود چه اتفاقی برای مردمی که سرمایه های اندک خود را در این طرح صرف کرده اند و اکنون مجبور به بازپرداخت وام نیز شده اند پیش می آید؟ به نظر می رسد در این طرح نیز پیش فرض سودآوری طرح بوده و دغدغه ای که محور قرار گرفته است نحوه توزیع سود می باشد. بنابراین در اینجا نیز ارزیابی پایداری مدل پر اهمیت است.

از نظر بنده طرح مشارکت اقتصادی با وجود ابتکارات قابل توجه و دغدغه های متعالی، در مواردی نیز چالش زا خواهد بود که به پایداری کسب و کارهای ایجاد شده ضربه وارد می کند. یکی از این چالش ها بی توجهی به وجود زیرساخت فرهنگی سهامداری و مدیریت کسب و کار متوسط ـ با سرمایه گذاری حدود ۱ تا ۵ میلیارد - و همچنین فرهنگ کسب و کار صنعتی در اکثر روستاهای کشور است. روستاهایی که تاکنون صنعت نداشته و اهالی آن ارتباطی با فرایندهای تولیدی و زنجیره ارزش صنعت نداشته اند چگونه خواهند توانست به یکباره کسب و کاری نه چندان کوچک را به خوبی اداره کنند؟ همچنین تعارض هایی که در جامعه روستایی بین افراد مختلف پیش خواهد آمد می تواند به کسب و کار لطمه وارد کند. برای مثال بسیار طبیعی خواهد بود که افراد مختلف روستا که به یک اندازه در سهام شرکت مشارکت داشته اند، برای بهره مندی از فرصت های شغلی محدود در کسب و کار ایجاد شده برای خود و اعضای خانواده شان با یکدیگر به مشکل بر بخورند.

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی