گروه نوآوری و کسب و کار اجتماعی

زیر مجموعه پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه شریف

گروه نوآوری و کسب و کار اجتماعی

زیر مجموعه پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه شریف

گروه نوآوری و کسب و کار اجتماعی

پژوهشگران عضو گروه نوآوری و کسب و کار اجتماعی پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه صنعتی شریف، اینجا از فکرها و دل نوشته هایشان راجع به فعالیت ها و هدف های گروه می گویند. مطالب منعکس شده در این وبلاگ، به هیچ وجه منعکس کننده دیدگاه رسمی گروه نیست و بیان کننده نظرات شخصی نویسندگان است.
برای ارتباط با ما به این آدرس ایمیل بزنید:
socialristip@gmail.com

کانال تلگرام کسب و کار اجتماعی

سامانه آموزشی سرو

خبرنامه کارآفرینی اجتماعی حرکت

خبرنامه حرکت یک

شماره های پیشین

به فهرست دریافت کنندگان خبرنامه کارآفرینی اجتماعی «حرکت» بپیوندید.

عضویت در خبرنامه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مناطق کمتر توسعه یافته» ثبت شده است

در یکی از شهرهای کوچکی که در حال انجام کار توسعه منطقه ای هستیم، به این رهیافت رسیدیم که سرمایه گذاری برای تربیت نسل بعدی دانش آموزانی که متفاوت بیاندیشند و پر امیدتر، پرتلاش تر و خودباورتر از نسل فعلی باشند، کمک پایداری به آینده توسعه منطقه است. لذا برنامه های متنوعی برای حوزه آموزش و پرورش تعریف کردیم که در نوع خود جالب و متفاوت هستند و به این شکل شاید بشود گفت برای اولین بار در کشور و با هدف کمک به توسعه یک منطقه پیاده سازی می شوند.

در همین راستا، جمعی از معلمان دغدغه مند که دوست دارند به بهبود منطقه خودشان کمک کنند و البته این اطمینان نسبی را هم داریم که قصد مهاجرت تا 5 سال آینده را ندارند(یعنی حالا حالا ها در منطقه شان می مانند)، انتخاب کرده ایم و قرار است در یک سفر تفریحی-آموزشی ویژه، کمک کنیم که بینش های جدیدی در حوزه آموزش را بر اساس تجربه نهادهای منتخب آموزشی کشور ، کسب کنند.

جدای از هدف های خوب و ویژه این دوره آموزشی-تفریحی، اما در صحبت با همکاران به نکاتی رسیده ایم که دقت به آنها در طراحی این دوره خیلی اهمیت دارد. در واقع، چنین دوره هایی و چنین برنامه های مثبت و انگیزاننده ای، ممکن است که تاثیرات منفی ناخواسته ای هم داشته باشند که بر خلاف اهداف اولیه خود عمل کنند.

از جهت روشن شدن موضوع، دو نکته را در رابطه با همین برنامه ذکر می کنم:

اول اینکه بازدید مدارس خوب و پیشرو و خلاق تهران و بابلسر و سایر نقاط کشور، اگرچه حتما در باز شدن افق های دید این عزیزان می تواند موثر باشد؛ اما از سوی دیگر برای معلمان منطقه محروم، ممکن است سبب تقویت حس ناامیدی از طریق مقایسه امکانات و شرایط و محدودیت های خود با شرایط دیگر مدارس پیشرو شود و حتی برخی از این معلمان را به مهاجرت از منطقه خود در سالیان آینده ترغیب کند؛ برای کم رنگ کردن این پیامد، تصمیم گرفتیم که در این سفر تفریحی، قسمت تیره و سیاه تهران و شهرهای بزرگ را هم به ایشان نشان دهیم. لذا بازدید از چند مدرسه در مناطق مسئله دار و حاشیه ای تهران و مواجهه از نزدیک با چالش های ایشان را به برنامه اضافه کردیم.

چالش دوم این بود که نشان دادن این روشهای پیشرو و مدرن آموزشی به دلیل فاصله زیاد با شرایط ایشان در آن شهر کوچک، ممکن است این حس را ایجاد کند که نمی تواند سبب تغییر و تحول در منطقه فعالیت ایشان شود و لذا نهایتا بعد از بازگشت از سفر، «بی عملی» در رابطه با پیاده سازی افق های جدید کسب شده از این تور آموزشی اتفاق بیافتد. برای حل این مسئله نیز تصمیم گرفتیم جلسات توجیهی قبل، حین و بعد از سفر را جدی بگیریم و برنامه ویژه ای برایشان داشته باشیم. به طوری که در مقاطع مختلف زمانی این تور، بتوانیم با تشکیل جلسات هم اندیشی و مباحثه، دغدغه ها را با یکدیگر به اشتراک بگذاریم و بتوانیم همگرایی ذهنی و دلی در رابطه با راه های جدید ایجاد تحول در آموزش و پرورش آن منطقه محروم ایجاد کنیم.

سخن پایانی اینکه مداخله در امر توسعه به ویژه در مناطق کوچک که اثرات اقدامات می تواند زود دیده شود و نیز گسترده باشد، امری بسیار حساس است و باید با سنجش دقیق جوانب و پیش بینی پیامدهای ناخواسته آن صورت بگیرد.

  • هامون طهماسبی

یک کارگاه آموزشی خیلی خوب

شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۳۶ ب.ظ

از امروز میزبان آقای دکتر علیرضا فراهانی هستیم تا طی چند کارگاه نیم روزه(4 تا 6 جلسه در چند هفته پشت سر هم)، بخشی از دانش و تجربه خود در حوزه مداخله برای محرومیت زدایی را با ما به اشتراک بگذارند. آقای فراهانی در گذشته های دور یعنی در اوایل پیدایش پژوهشکده با آن همکاری خیلی نزدیکی داشتند و بعدا به طور تخصصی در بحث توسعه زنجیره ارزش ورود پیدا کردند و در بسیاری پروژه های مهم ملی نقش محوری داشته اند. در حال حاضر نیز با معاونت اشتغال وزارت کار، همکاری دارند.

امیدواریم که این جلسات کمک کند که ضمن اینکه فهم عمومی ما نسبت به مسئله توسعه محلی و منطقه ای افزایش پیدا کند، بتوانیم بر مبنای آموخته های آن(که بخش مهمی از آن در خلال مباحثات بین شرکت کنندگان رخ می دهد)، ابزارها و شیوه های مداخله خود را اصلاح کنیم، توسعه دهیم و تکامل ببخشیم.

توسعه محلی و مداخله برای بهبود و پیشرفت در مناطق حاشیه ای، محروم و یا مسئله دار، بدون تکیه بر دانش و تجربه بومی و درون زا، خواهد لنگید و تلاش ما در پژوهشکده این بوده و هست که بتوانیم حرفی متفاوت با مدل های مرسوم و کلیشه ای بین المللی داشته باشیم که واقعا برای حل مسائل خودمان و متناسب با اقتضائات و نیازهای واقعی توسعه پایدار خودمان، کار کند و ثمر بخش باشد.


جلسه آقای فراهانی

  • هامون طهماسبی

در کشور ما توسعه صنعت در مناطق کمتر توسعه یافته به دلایل مختلف مخصوصا عدم وجود زیرساخت، با ریسک و خطر ناپایداری بالا مواجه است. بنابراین در اکثر موارد عقل سلیم سرمایه گذار با اهداف اقتصادی به وی حکم می کند فرصت های سرمایه گذاری در شهرهای بزرگ و امکانات کافی را با سرمایه گذاری در مناطق کمتر توسعه یافته با زیرساخت های حداقلی معاوضه نکند.

در چنین شرایطی به نظر می رسد یکی از مهمترین جنبه ها در سیاست گذاری توسعه کسب و کار در مناطق کمتر توسعه یافته توجه به پایدار سازی این کسب و کارها است و لازم است سیاست های مختلف در این حوزه را با این رویکرد ارزیابی کرد. در این مطلب منظور از کارآفرینی در مناطق کمتر توسعه یافته، کارآفرینی هایی است که منفعت اجتماعی از آن به وجود می آید و در راستای توسعه ایجاد می شود. همچنین منظور از پایداری کسب و کار، شرایطی است که در آن کسب و کار بتواند با مشکلات درونی و خارجی خود مقابله کند و به فعالیت خود ادامه دهد. در ادامه از منظر پایداری کسب و کار دو مدل پیشنهاد شده برای توسعه کسب و کار روستایی یا مناطق کمتر توسعه یافته نقد می گردد.

پیروان ایده کسب و کار اجتماعی محمد یونس، راه اندازی کسب و کار در قالب کسب و کار اجتماعی را روشی برای توسعه در مناطق کمتر توسعه یافته می دانند. پیش فرضی که در این رویکرد نهفته است طمع سرمایه گذار برای استثمار روستاها و مناطق کمتر توسعه یافته می باشد. در مقابل، این افراد توصیه می کنند که نیاز به کارآفرینان کسب و کار اجتماعی است که قصد به دست آوردن سود از سهام را نداشته باشند. اما باید توجه داشت کارآفرینی که در یک منطقه کمتر توسعه یافته قصد راه اندازی کسب و کار داشته است، در مسیر توسعه منطقه گام برداشته و به احتمال زیاد قید کسب و کار کم ریسک تر و پر سودتر شهری را زده است.

از منظر پایداری کسب و کار نیز به نظر می رسد در حوزه اشتغال خرد،‌ پیشنهاد کسب و کار اجتماعی نمی تواند به افزایش پایدار سازی کسب و کار بیانجامد و اتفاقا در مواردی از پایداری آن می کاهد. کسب و کارهای معمولی در زمان رونق کسب و کار معمولا سود و انباشته مالی قابل توجهی برای شرکت و سرمایه گذاران آن ایجاد می کنند. این سرمایه در زمان رکود و یا مواجهه با یک مشکل ایجاد شده می تواند منجر به حفظ کسب و کار گردد. نمونه های زیادی از کسب و کارهای خرد در کشور وجود دارد که صاحب آن در زمان مواجهه با چنین مشکلی مجبور به فروش دارایی های شخصی خود شده است تا کسب و کار از شرایط بحرانی خارج شود. این موارد در محیط پر از تغییر و بی ثبات اقتصاد ایران نمایان تر است. در چنین مواردی به نظر می رسد مواجهه کسب و کارهای معمولی نسبت به کسب و کار اجتماعی برای خروج از بحران بهتر خواهد بود.

مدل دوم طرح مشارکت اقتصادی است که به تازگی توسط دولت برای سرمایه گذاری در روستاها پیشنهاد شده است. در این طرح با هدف ایجاد منفعت برای بخش بزرگی از مردم روستا، به جای نفع اقتصادی افراد محدود سرمایه گذار، تسهیلات طرح به جمع بزرگی از خانوارهای روستایی داده می شود که در طرح مشارکت می کنند. پیش بینی این طرح سرمایه گذاری مثلا ۲۰۰ خانوار روستایی در یک طرح و منفعت اقتصادی جمعی آن ها است.

اما این طرف مثبت طرح است. در صورتی که چنین طرحی سودآور باشد همه چیز درست پیش رفته است و وضعیت مالی جمع بزرگی از اهالی روستا به صورت متوازن بهبود یافته است. ولی در صورتی که چنین طرحی با مشکل مواجه شود و ورشکست شود چه اتفاقی برای مردمی که سرمایه های اندک خود را در این طرح صرف کرده اند و اکنون مجبور به بازپرداخت وام نیز شده اند پیش می آید؟ به نظر می رسد در این طرح نیز پیش فرض سودآوری طرح بوده و دغدغه ای که محور قرار گرفته است نحوه توزیع سود می باشد. بنابراین در اینجا نیز ارزیابی پایداری مدل پر اهمیت است.

از نظر بنده طرح مشارکت اقتصادی با وجود ابتکارات قابل توجه و دغدغه های متعالی، در مواردی نیز چالش زا خواهد بود که به پایداری کسب و کارهای ایجاد شده ضربه وارد می کند. یکی از این چالش ها بی توجهی به وجود زیرساخت فرهنگی سهامداری و مدیریت کسب و کار متوسط ـ با سرمایه گذاری حدود ۱ تا ۵ میلیارد - و همچنین فرهنگ کسب و کار صنعتی در اکثر روستاهای کشور است. روستاهایی که تاکنون صنعت نداشته و اهالی آن ارتباطی با فرایندهای تولیدی و زنجیره ارزش صنعت نداشته اند چگونه خواهند توانست به یکباره کسب و کاری نه چندان کوچک را به خوبی اداره کنند؟ همچنین تعارض هایی که در جامعه روستایی بین افراد مختلف پیش خواهد آمد می تواند به کسب و کار لطمه وارد کند. برای مثال بسیار طبیعی خواهد بود که افراد مختلف روستا که به یک اندازه در سهام شرکت مشارکت داشته اند، برای بهره مندی از فرصت های شغلی محدود در کسب و کار ایجاد شده برای خود و اعضای خانواده شان با یکدیگر به مشکل بر بخورند.

 

  • سروش طالبی اسکندری