اجتماعی سازی احیای دریاچه ارومیه
پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۰۷ ب.ظ
در حدود ۶ ماه گذشته به واسطه حضور در تیم فرهنگی اجتماعی ستاد احیای دریاچه ارومیه فرصت بسیار ارزشمندی برایم فراهم شده است تا بتوانم با کشاورزان حوضه آبریز دریاچه ارومیه، مخصوصا کشاورزان اراضی پایاب سد حسنلو ارتباط داشته باشم و هر از چند گاهی به گفت و گو با آنان بپردازم. اما در این تجربه معمولا موارد تلخی بیان می شود که بسیار ناگوار است.
ابتدا لازم می دانم نظرم را در ارتباط با نحوه بروز مساله خشکی دریاچه ارومیه و احیای آن بیان کنم. بنده بر خلاف نظراتی که عوامل خشکسالی، تغییر اقلیم، احداث میان گذر و ... را عامل اصلی یا مهم در خشکی دریاچه ارومیه می دانند، تغییر سبک کشاورزی و افزایش سطح زیر کشت آبی و اختصاص آن به محصولات پر آب بر را عامل این فاجعه می دانم. موردی که حوضه آبریز ارومیه را از کل کشور استثنا نمی کند و از غرب تا شرق ایران داستان همین است. البته منظورم در این صورت بندی مساله این نیست که کشاورزان در به وجود آمدن این وضعیت مقصرند. بلکه تشویق های حاکمیتی برای افزایش تولیدات کشاورزی و فشار بر منابع طبیعی از یک طرف و از طرف دیگر بستن چشم ها بر روی مساله ای که هر روز بزرگتر شده و منابعی که بیشتر نابود شده است را عامل اساسی در این بحران می دانم. به نظر بنده طبیعی است که تک تک اعضای جامعه برای افزایش درآمد و ثروت خود از راه هایی که در پیش رویشان قرار می گیرد استفاده کنند و آنچه که باید این خواسته را در مسیر منافع عمومی هدایت کند، اراده حاکمیتی است. اکنون این روند و ابعاد فاجعه به وجود آمده، به جایی رسیده است که دولت (با فرض آنکه چنین قصدی داشته باشد) نیز برای آزاد سازی منابع طبیعی از اسارت جامعه، راهی بسیار سخت و پیچیده پیشرو دارد.
بر این اساس راه بازگشت به مدیریت پایدار منابع در حوضه آبریز ارومیه و احیای دریاچه را تغییر رفتار جامعه ساکن در حوضه آبریز دریاچه ارومیه و کاهش پایدار مصرف آب توسط آنها به ویژه در کشاورزی می دانم. به همین جهت معتقدم احیای دریاچه ارومیه مساله ای کاملا اجتماعی است و باید با تعامل مردم و تغییر در نگرش و منافع آنها از مصرف آب، سهم آب دریاچه ارومیه را آزاد کرد. اینجا دقیقا همان نقطه ای است که در ارتباط با آن موارد تلخ و ناگواری را از جامعه بومی ساکن اطراف دریاچه شنیده ام!
به نظر بنده پروژه های عمرانی و هزینه کردهای دولتی و همچنین سخنرانی های مسئولین، تاثیراتی جدی برای تقلیل نقش جامعه و القای این تفکر که دریاچه ارومیه به واسطه خشکسالی از بین رفت و احیای آن پروژه ای است که باید توسط دولت انجام بگیرد، داشته است. نمونه هایی از این شنیده ها را در اینجا بازگو می کنم:
• قرار است آب از زاب بیاید و در عرض ۴ ماه کل دریا پر می شود.
• با ترکیه مذاکره شده است تا آب را از این کشور برای دریاچه بیاورند.
• دولت دریاچه ارومیه و آذربایجان را فراموش کرده است، اگر به فکر بود پول می داد تا دریاچه احیا شود. الان هم این کارهایی که انجام می شود با پول ژاپن صورت می گیرد.
• اگر این دریاچه در تهران بود نمی گذاشتند که خشک بشود و به سرعت احیایش می کردند.
• ما که آبیاری مان را بارانی کرده ایم. دیگر چه معنی می دهد که مصرفمان را کم کنیم؟ مگر آبیاری تحت فشار صرفه جویی نیست؟ دیگه چه صرفه جویی ای باید بکنیم؟
از نظر من آنچه منجر به چنین نگرشی در جامعه شده است و یا حداقل به آن دامن زده است، صحبت های مسئولینی است که آگاهانه و یا از سر ناآگاهی حاضر نیستند به سراغ مردم رفته و با آنها به مشارکت بپردازند و همچنین هزینه ای را که جامعه باید در قبال احیای دریاچه بپردازد، به آنها بگویند و طبیعتا هزینه های سیاسی آن را هم برای خود بپذیرند. در مقابل صحبت هایی که معمولا توسط مسئولین در قبال دریاچه ارومیه بیان می شود در ارتباط با چنین موضوعاتی است:
• میزان پیشرفت پروژه های عمرانی برای انتقال آب، لایروبی رودها، تصفیه خانه و ...
• انتقاد از دولت برای عدم پرداخت تعهدات مالی
• مذاکره با دانشگاه ها و مسئولین سایر کشورها برای کمک به احیای دریاچه
• بیان افزایش تراز آب دریاچه و ارتباط آن با مواردی همچون اتصال رودخانه ها
متاسفانه آنجایی هم که خواسته ایم به مردم بگوییم که بیایید و نقشتان را در قبال دریاچه ایفا کنید، خواسته شده است که یک میلیون امضا جمع کنید تا سازمان ملل موظف بشود که دریاچه را احیا کند! این حرف یعنی تقلیل نقش جامعه در احیای دریاچه ارومیه به یک امضا!! تاثیر منفی این پویش زمانی برایم بیشتر مسجل شد که این جمله را از دوستی که ساکن ارومیه هست و کارشناسی منابع آب از دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران دارد شنیدم که قرار است سازمان ملل در صورت جمع شدن این تعداد امضا، دریاچه را احیا کند!!!
- ۹۵/۰۸/۰۶