رویکرد اجتماعی - اقتصادی به احیای دریاچه ارومیه
اقدامات ستاد احیای دریاچه ارومیه برای افزایش تراز آب دریاچه ارومیه را میتوان به دو بخش اقدامات سازهای (با هدف اصلی افزایش آب ورودی به دریاچه) و اقدامات اجتماعی (با هدف کاهش پایدار مصرف آب در بخش کشاورزی) تقسیم کرد. در ارتباط با فعالیتهایی که ستاد احیای دریاچه ارومیه تاکنون در راستای کاهش پایدار مصرف آب در بخش کشاورزی، انجام داده است میتوان به ابلاغ مصوبه کاهش سالانه ۸ درصد مصرف آب در بخش کشاورزی اشاره کرد؛ در این ابلاغیه از دستگاههای اجرایی خواسته شده است که در این راستا اقدام کنند.
تجربه دو سال گذشته نشان میدهد که در عمل، انتظارات ستاد احیا محقق نشده است. از طرفی بیشتر مصرف آب بخش کشاورزی حوضه آبریز دریاچه ارومیه از آبهای زیرزمینی و چاههای مجاز و غیرمجازی است که در عمل کنترل چندانی از سوی دولت بر آنها وجود ندارد. از طرف دیگر توان دولت برای مواجهه با خواست و تمایلات جامعه برای مصرف آب بیشتر، ناچیز است و به همین علت در عمل نمیتواند به مواجهه با آن بپردازد. مضاف بر این موارد، دستگاههای دولتی نیز معمولا خواستهها، تمایلات و منافعی متضاد با کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی دارند.
به همین جهت ستاد احیای دریاچه ارومیه با بازنگری در روش خود برای کاهش پایدار مصرف آب و با مشاورههای «پژوهشکده سیاستگذاری علم، فناوری و صنعت دانشگاه صنعتی شریف» روشهایی اجتماعی که با تعامل بیشتر جامعه و آشنایی با خواستهها و منافع آنها همراه است را انتخاب کرد. این رویکرد جدید برنامه اصلی “کمیته فرهنگی - اجتماعی ستاد احیا” با مدیریت آقای دکتر روحالله حمیدیمطلق و پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه شریف است که در قالب پروژههای سیاستگذاری توسعه منطقهای پایدار، در دو منطقه پایلوت و برنامه اشتغال و معیشت با رویکرد زنجیره ارزش انجام میشود. در این یادداشت به شرح فعالیتهای ذیل این موضوع پرداخته میشود.
تجربه ستاد احیای دریاچه ارومیه نشان داده است که احیای دریاچه در نهایت به رفتار جامعهی بومی و کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی توسط آنها وابسته است. در مورد اینکه چه چیز باعث میشود که این رفتار عمومی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه رخ دهد و همچنین ریشهی تصمیمات و اقدامات مردم چیست؛ میتوان دو دسته عامل؛ 1) منافع و 2) گرایش، باورها و علایق را منشا دانست. باید توجه داشت که رفتار مردم تحت تاثیر همزمان این دو عامل است. از طرفی انسانها موجوداتی کاملا حسابگر و مشابه ماشینحساب نیستند که همواره به دنبال افزایش درآمد خود باشند و از طرف دیگر با تهیج و برانگیختن احساسات مردم بدون توجه به معیشت تنها نمیتوان انتظار تغییرات پایدار داشت. به عنوان مثال کشاورزی که منافع خود را در کشت محصولات کمآببر، بیشتر از محصولات پر آببر بداند، و از سوی دیگر گرایشها و باورهایش رفتار او را بسوی احیای دریاچه سوق دهد؛ با برنامهی اجرا شده توسط دولت برای احیای دریاچه ارومیه، همراهی بیشتری خواهد داشت.
بر همین اساس در صورتیکه برنامه احیای دریاچه ارومیه صرفا در جهت تحریک یکی از این دو دسته عامل باشد، ممکن است به هدف مورد نظر خود دست نیابد. اگر جامعه را تنها مجموعهای از افراد بدانیم که در صورت تغییر آنها و اتخاذ رفتاری پایدار در زندگی، کل جامعه نیز اصلاح شود، خواهناخواه به دنبال اقدامات تبلیغی و تحریک احساسات مردم میرویم. مَثَل آن همان اقداماتی هستند که به دنبال کارهای فرهنگی با مردم برای مجاب کردن آنها جهت کشت گندم به جای پیاز صورت گرفته است. در این مورد باید توجه داشت که جامعه تنها متشکل از افراد حاضر درآن نیست، بلکه رفتارهای موجود در جامعه تحت تاثیر عامل مهم دیگری تحت عنوان نهادهای حاکم بر جامعه نیز میباشد که قاعده بازی و تصمیمگیری مردم را تعیین میکند.
از طرف دیگر اگر با دید کاملا ساختارگرایانه به این مساله نگاه کنیم و بگوییم در صورتی که ساختار درست بشود و مثلا ادارات و سازمانهای منطقه، رفتار صحیحی در قبال مدیریت و مصرف آب پیش بگیرند و نظام صحیح تشویقی و تنبیهی اعمال بشود، به نتیجه خواهیم رسید، نیز دچار اشتباه و اثربخشی کم خواهیم بود. زیرا مردم و جامعه محلی، مهرههای شطرنج نیز نیستند که با تصمیمات یک متفکر و بازیگر محوری به حرکت در بیایند.
در پروژههای احیای دریاچه ارومیه نیز باید به این موضوع توجه داشته باشیم و مدلی که هر دو بُعد ساختاری و اجتماعی مسائل را در نظر میگیرد، اتخاذ کنیم همچنین راهبردهای ستاد شامل هر دو دسته این ابعاد باشد. برخی از اقدامات تعریف شده در حوزه اقتصادی - اجتماعی ستاد احیا میتواند تاثیر مناسبی بر بخش اصلاح نهادی جهت دستیابی به کاهش پایدار مصرف آب داشته باشد. به عنوان مثال در رویکرد بهبود زنجیرههای ارزش محصولات کمآببر و جایگزین شدن آن با فعالیتهایی که آب زیادی از سهم دریاچه را در اختیار گرفته است، با اتخاذ رویکردی نهادی و ساختارگرایانه، اصلاح نظامی که ترجیحات جامعه را بر اساس منافع آنها تغییر میدهد، دنبال میشود و عمدتا مشوقهای اقتصادی مورد استفاده قرار میگیرد. در این راستا کشاورزانی که میبینند زنجیره ارزش محصولات کمآببر به خوبی وجود داشته است و اطلاعات لازم از زنجیره ارزش و تعاملات مناسب در بین اعضای زنجیره وجود دارد، به دنبال چنین محصولاتی رفته تا با ریسک کمتری، بتوانند سود مناسبی داشته باشند.
همچنین در پروژه سیاستگذاری توسعه منطقهای در جهت کاهش پایدار مصرف آب نیز عمدتا سیاستهایی که منجر به مصرف بیشتر آب میشود شناسایی و مورد بازنگری و اصلاح قرار میگیرد. از آنجا که مجموعه عوامل مختلفی در یک منطقه، منجر به افزایش مصرف آب و یا کنترل آن میشود، برای کاهش پایدار مصرف آب در بخش کشاورزی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه باید همزمان اقدامات زیر انجام بشود:
- یکپارچهسازی اقدامات بخشهای دولتی برای نظارت بر مصرف آب و کاهش آن
- جلب مشارکت ذینفعان مختلف محلی
- کاهش تقاضای آب در کشاورزی
- ایجاد معیشتهای جایگزین و مکمل برای کاهش فشار بر بخش کشاورزی
- مدیریت مصرف آب از طریق اندازهگیری، ارزشگذاری، کنترل و ...
- مدیریت اراضی زراعی برای عدم تغییر کاربری
اما همانطور که گفته شد بدون همراهی جامعه محلی پیاده شدن این برنامهها در عمل، بعید به نظر میرسد. ستاد احیای دریاچه ارومیه، دستگاههای مجری و متولیان انجام مطالعات و سیاستگذاری برنامههای احیا، برای تضمین موفقیت خود در اجرای برنامههای در نظر گرفته شده، باید همراهی جامعه و اقبال عمومی به سمت این برنامهها را در نظر بگیرند و برای به وجود آوردن آن تلاش کنند. این خلاء موجود، همان چیزی است که فلسفه وجودی کمیته اجتماعی – فرهنگی ستاد احیای دریاچه ارومیه میباشد. وجود این کمیته و فعالیت آن در تعامل با بخشهای مختلف اجرایی و سیاستگذاری، به برنامهریزی هدفمند و موثر برنامههای اجتماعی - فرهنگی کمک کرده و لازمه شکلگیری مشارکت عمومی در پروژه احیای دریاچه ارومیه و حفظ آن در آینده است. ایجاد سازمانهای محلی برای جلب مشارکت واقعی مردم، جهت کمک به فرایندهای سیاستگذاری و اصلاح نهادی از جمله موارد مهمی است که باید در این کمیته دنبال شود.
اما شاید بتوان اجتماعیسازی فرایند احیای دریاچه ارومیه را مهمترین فلسفه وجود کمیته اجتماعی - فرهنگی ستاد احیا دانست؛ چرا که اگر احیای دریاچه ارومیه در نگاه جامعه صرفا خواسته و وظیفه دولت قلمداد شود، کوچکترین حرکتی از طرف جامعه محلی برای کمک به آن وجود نخواهد داشت. در چنین شرایطی مردم بدون در نظر گرفتن نقشی برای خود، منتظر انجام طرحها و پروژههایی تکنوکراتیک همچون انتقال آب، خرید آب از کشور همسایه، بارورسازی ابرها و ... خواهند بود. اقداماتی که ناکافی بودن آنها برای توسعه یک منطقه و تامین پایدار آب دریاچه ارومیه پذیرفته شده است.
- ۹۵/۰۷/۲۷