گروه نوآوری و کسب و کار اجتماعی

زیر مجموعه پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه شریف

گروه نوآوری و کسب و کار اجتماعی

زیر مجموعه پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه شریف

گروه نوآوری و کسب و کار اجتماعی

پژوهشگران عضو گروه نوآوری و کسب و کار اجتماعی پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه صنعتی شریف، اینجا از فکرها و دل نوشته هایشان راجع به فعالیت ها و هدف های گروه می گویند. مطالب منعکس شده در این وبلاگ، به هیچ وجه منعکس کننده دیدگاه رسمی گروه نیست و بیان کننده نظرات شخصی نویسندگان است.
برای ارتباط با ما به این آدرس ایمیل بزنید:
socialristip@gmail.com

کانال تلگرام کسب و کار اجتماعی

سامانه آموزشی سرو

خبرنامه کارآفرینی اجتماعی حرکت

خبرنامه حرکت یک

شماره های پیشین

به فهرست دریافت کنندگان خبرنامه کارآفرینی اجتماعی «حرکت» بپیوندید.

عضویت در خبرنامه

۱۹ مطلب با موضوع «دغدغه ها» ثبت شده است

پایان نامه ات را قورت بده!!!

سه شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۶، ۰۳:۱۲ ب.ظ

چندی است که درگیر و دار انجام پایاننامه کارشناسی ارشد خود هستم و بر خلاف خیلی از همدورهایهایم  که آموزش – محور کردند و خود را از شر انجام پایاننامهای به درد نخور! به تعبیر خیلی‌ها رها کردند و علیرغم توصیههای بسیار دوستان خیرخواهم، پا در کفش انجام پایاننامهای تحولآفرین کردم چون از واقعیتهای غالب بر سیستم تحصیلات تکمیلی بیخبر بودم.

در این نوشتار قصد ندارم مسائل و مشکلات عدیده نظام آموزش عالی و تحصیلات تکمیلی را نقد کنم بلکه از دردی سخن میگویم که رنج مشترک خودم و بسیاری از دوستانم است؛ انجام پایاننامه با هدف گرفتن مدرک نه حل مسئله و دردی واقعی

استثنائاتی وجود دارد اما عموم پژوهشهای دانشگاهی در بخش پایاننامه به حل مسائل روز کشور نمیپردازد و مورد نیاز کشور نیست و از همین منظر، طالبی و هواخواهی ندارد که پیگیر انجام هر چه بهتر و سریعتر آن باشد.

تاکنون تصور میکردم که دانشجویان عموما بپیچان، پایاننامه را میپیچانند و پایان‌نامه‌شان مستحق هم‌نشینی خاک‌های کتابخانه‌هاست، ولی اخیرا متوجه شدم که بیتفاوتی اساتید و ارزشمندتر بودن وقتشان برای آنکه صرف این حوزههای بیاهمیت شود، دانشجویان علاقمند را هم به انفعال و سردی میکشاند و در آخرین دستاوردم متوجه شدم که موضوع از این هم حادتر است و علیالظاهر، خیلی از عقلاء و فضلاء پایاننامه را غول مرحله آخر اخذ مدرک میدانند که نباید با آن خیلی گلاویز شد و اگر با آن گلاویز نشوی، او هم کاری به کارت ندارد و مثل بچه آدم فارغالتحصیل میشوی و مدارج علمی را بدون علم‌آموزی، کسب مینمایی.

دانشجوهای بپیچان که نسخهشان پیچیده است اما دانشجوهای دغدغهمندمان را در هم نپیچانیم، به کارشان اهمیت بدهیم و تلاش و دغدغهشان را درست هدایت نماییم تا توان علمی کشور هدر نرود. بسی خوشحال شدم وقتی شنیدم جمعی از دوستانم دارند تلاش میکنند، دانشگاه را نهاد حل مسئله نمایند و تلاشهای دانشجویان را در مسیر حل مسائل کشور هدایت نمایند.

در نوشتارهای بعدی، توضیحات بیشتری از این طرح نوآورانه برای ارتقای سیستم آموزش عالی و تحصیلات تکمیلی و استفاده از ظرفیتهای فراوان آن برای حل مسائل کشور ارائه خواهم داد.

  • رضا طبیب زاده

همه با هم، برای محرومیت زدایی؟

دوشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۳۹ ب.ظ

سیره پیامبر اسلام (ص) اهمیت توجه به محرومان را تایید می‌کند و یکی از دلایل نفوذ کلام پیامبر (ص) در صدر اسلام همین موضوع بوده است. در نهج البلاغه فرازهای بسیاری به این امر اختصاص دارد و شیوه خلافت امیرالمومنین (ع) و خدمت به ضعفا بر کسی پوشیده نیست. اسلام شدیدا بر محرومیت زدایی تاکید دارد و مراجع تقلید، سهم زیادی از وجوه شرعی را به همین امر اختصاص می‌دهند. توجه به مستضعفان، محرومیت زدایی و رفع فقر همواره از دغدغه‌های مسئولان کشور بوده و از همان ابتدا به عنوان یکی از مهم‌ترین اهداف انقلاب برشمرده شده است. در همین راستا نهادهای وابسته به حکومت یا مستقل زیادی هم تشکیل شده‌اند و بعضا با سرمایه‌های بسیار بالا، به دنبال محرومیت زدایی هستند. با این همه، آیا انقلاب به هدف خود رسیده است؟ آیا فقر در کشور ریشه کن شده است؟ بدیهی است که دست یابی به چنین اهداف بزرگی زمان زیادی می‌برد و شاید هیچ گاه نتوان به آن رسید. حال سوال این جا است که آیا مسیر حرکت خود را به درستی انتخاب کرده‌ایم؟ آیا توانایی جلوگیری از رشد محرومیت را داریم؟ آیا درصد افراد فقیر در حال کاهش است؟ متاسفانه نمی‌توان پاسخ دقیقی به این سوالات داد. سال‌ها است که همه از محرومیت زدایی سخن می‌گویند و مسئولان ادعا دارند که تمام تلاش خود را برای آن به کار بسته‌اند. اما تا به حال کسی این مفهوم را تشریح نکرده است. کسی نحوه مقابله با فقر را بیان ننموده است. اصلا محروم کیست؟ آیا محرومیت‌زدایی یک وظیفه همگانی است؟ آیا ریشه کن کردن فقر ممکن است؟ چند ده سال طول خواهد کشید؟ اصلا آیا چنین فعالیت‌هایی در توان دولت ما هست؟ می‌توان چنین انتظاری از آن داشت؟ نقش مردم در این میان چیست؟ و دیگر سوال‌های بسیاری که در این زمینه وجود دارد اما متخصصان و مسئولان امر، به آن بی‌توجهی کرده‌اند و تنها درگیر اجرائیات و انجام پروژه‌های محرومیت زدایی شده‌اند. اگرچه مردم و مسئولان به خوبی اهمیت توجه به محرومان و مبارزه با فقر را درک کرده‌اند اما به نظر می‌رسد آشنایی کافی با ساز و کار آن وجود ندارد و راه‌حل‌های کاربردی هنوز شناسایی نشده‌اند. هر کس احساس وظیفه نموده و به نوبه خود سعی کرده است تا سهمی ولو اندک در این امر داشته باشد. اما بر خلاف انتظار، همین فعالیت‌های از هم جدا، غیر علمی و واگرا بعضا نه تنها به محرومیت زدایی کمکی نمی‌کند، بلکه می‌تواند به گسترش آن دامن بزند و ارائه راه حل برای آن را پیچیده‌تر نماید.

  • نوید خنوه

ناپایداری های پایدار

چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۳:۴۶ ب.ظ

کلید واژه "توسعه پایدارامروزه در کشور بسیار فراگیر شده است. رویکردی که بر مبنای آن در فرآیند توسعه همواره باید ابعاد اقتصادی، اجتماعی، زیست­ محیطی و نهادی با یکدیگر در نظر گرفته شود و رشد اقتصادی بدون توجه به ابعاد غیراقتصادی پایدار نخواهد بود. رصد آماری مصرف این کلید واژه در سخنان مسئولان کشور، می­ تواند روند فراگیر شدن آن را تایید کند. اما به راستی در میدان عمل تا چه میزان تصمیمات با توجه به محیط زیست و مسائل فرهنگی اجتماعی گرفته می­شود؟ یا سر راست ­تر: در جایی که ابعاد اقتصادی و غیراقتصادی توسعه در تضاد باشند، چه کسی برنده این جنگ می­شود؟ نظام تصمیم ­گیری در خدمت نفع بلندمدت مردم است یا نفع کوتاه مدت گروه اقلیت؟ اگر کمی با دقت به اخبار و اطراف خود بنگریم به جواب پی می­بریم. در هر گوشه ­ای از کشور مصادیق این جنگ بزرگ و کم صدا به چشم می­ خورد.
 اخیرا به همراه 2 نفر از همکاران به منطقه جنوب کرمان و شهرستان­ های جیرفت و عنبرآباد سفر کردیم. در این منطقه 2 موضوع بسیار پررنگ است: کشاورزی و آثار باستانی. کشاورزی در این منطقه بسیار پررونق و متنوع است به گونه ­ای که تنها در شهرستان جیرفت سالانه 80 نوع محصول کشاورزی به مقدار 4.5 میلیون تن کشت می ­شود. اما در کنار این آمار که مایه فخر مسئولان است باید به بدهکاری­ های اکثر کشاورزان به خاطر نوسانات قیمت در بازار محصولات و البته خشکسالی و استفاده بی رویه از منابع آب زیر زمینی اشاره کرد که  تهدیدی جدی و بی سروصدا برای آینده منطقه است اما کمتر کسی دغدغه آن را دارد. بخش قابل توجهی از آب منطقه از سد جیرفت تامین می ­شود و احداث این سد موجب کم ­آبی مضاعف در شهرستان­ های پایین دست نظیر کهنوج و منوجان و قلعه گنج شده است. روند خشک شدن قنات ­ها، عمیق شدن چاه­ ها و از بین رفتن باغات منطقه حکایت از فشار بیش از حد بر منابع آبی دارد. نادیده گرفتن بعد زیست­ محیطی توسعه، در آینده می­ تواند منجر به ناپایداری معیشت اصلی مردم منطقه شود.

نخلستان.


  • محمد قاسمی

در یکی از شهرهای کوچکی که در حال انجام کار توسعه منطقه ای هستیم، به این رهیافت رسیدیم که سرمایه گذاری برای تربیت نسل بعدی دانش آموزانی که متفاوت بیاندیشند و پر امیدتر، پرتلاش تر و خودباورتر از نسل فعلی باشند، کمک پایداری به آینده توسعه منطقه است. لذا برنامه های متنوعی برای حوزه آموزش و پرورش تعریف کردیم که در نوع خود جالب و متفاوت هستند و به این شکل شاید بشود گفت برای اولین بار در کشور و با هدف کمک به توسعه یک منطقه پیاده سازی می شوند.

در همین راستا، جمعی از معلمان دغدغه مند که دوست دارند به بهبود منطقه خودشان کمک کنند و البته این اطمینان نسبی را هم داریم که قصد مهاجرت تا 5 سال آینده را ندارند(یعنی حالا حالا ها در منطقه شان می مانند)، انتخاب کرده ایم و قرار است در یک سفر تفریحی-آموزشی ویژه، کمک کنیم که بینش های جدیدی در حوزه آموزش را بر اساس تجربه نهادهای منتخب آموزشی کشور ، کسب کنند.

جدای از هدف های خوب و ویژه این دوره آموزشی-تفریحی، اما در صحبت با همکاران به نکاتی رسیده ایم که دقت به آنها در طراحی این دوره خیلی اهمیت دارد. در واقع، چنین دوره هایی و چنین برنامه های مثبت و انگیزاننده ای، ممکن است که تاثیرات منفی ناخواسته ای هم داشته باشند که بر خلاف اهداف اولیه خود عمل کنند.

از جهت روشن شدن موضوع، دو نکته را در رابطه با همین برنامه ذکر می کنم:

اول اینکه بازدید مدارس خوب و پیشرو و خلاق تهران و بابلسر و سایر نقاط کشور، اگرچه حتما در باز شدن افق های دید این عزیزان می تواند موثر باشد؛ اما از سوی دیگر برای معلمان منطقه محروم، ممکن است سبب تقویت حس ناامیدی از طریق مقایسه امکانات و شرایط و محدودیت های خود با شرایط دیگر مدارس پیشرو شود و حتی برخی از این معلمان را به مهاجرت از منطقه خود در سالیان آینده ترغیب کند؛ برای کم رنگ کردن این پیامد، تصمیم گرفتیم که در این سفر تفریحی، قسمت تیره و سیاه تهران و شهرهای بزرگ را هم به ایشان نشان دهیم. لذا بازدید از چند مدرسه در مناطق مسئله دار و حاشیه ای تهران و مواجهه از نزدیک با چالش های ایشان را به برنامه اضافه کردیم.

چالش دوم این بود که نشان دادن این روشهای پیشرو و مدرن آموزشی به دلیل فاصله زیاد با شرایط ایشان در آن شهر کوچک، ممکن است این حس را ایجاد کند که نمی تواند سبب تغییر و تحول در منطقه فعالیت ایشان شود و لذا نهایتا بعد از بازگشت از سفر، «بی عملی» در رابطه با پیاده سازی افق های جدید کسب شده از این تور آموزشی اتفاق بیافتد. برای حل این مسئله نیز تصمیم گرفتیم جلسات توجیهی قبل، حین و بعد از سفر را جدی بگیریم و برنامه ویژه ای برایشان داشته باشیم. به طوری که در مقاطع مختلف زمانی این تور، بتوانیم با تشکیل جلسات هم اندیشی و مباحثه، دغدغه ها را با یکدیگر به اشتراک بگذاریم و بتوانیم همگرایی ذهنی و دلی در رابطه با راه های جدید ایجاد تحول در آموزش و پرورش آن منطقه محروم ایجاد کنیم.

سخن پایانی اینکه مداخله در امر توسعه به ویژه در مناطق کوچک که اثرات اقدامات می تواند زود دیده شود و نیز گسترده باشد، امری بسیار حساس است و باید با سنجش دقیق جوانب و پیش بینی پیامدهای ناخواسته آن صورت بگیرد.

  • هامون طهماسبی

بحران آب یا گوشی‌های قاچاق!

چهارشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۴۲ ب.ظ

از آنجائیکه دوستانم در پژوهشکده و گروه بر روی پروژه‌های سیاستگذاری در خصوص بحران آب در کشور و سیاست‌هایی که منجر به ایجاد آن شده است بحث و بررسی می‌کنند، از دور آشنایی کمی با این موضوع پیدا کرده بودم؛ به همین دلیل با توجه به اهمیت مسئله آب، با سیاست‌های کاهش مصرف آب موافقت نسبی داشتم و از اینکه چرا مردم یک منطقه، اهمیت موضوع لزوم کاهش مصرف آب را درک نمی‌کنند، تعجب می‌کردم! و در چنین شرایطی حداکثر در ذهنم تصور می‌کردم که باید با یکسری از اقدامات اجتماعی و فرهنگی، مردم را با اهمیت موضوع آشنا کرد و در نتیجه سیاست‌های کاهش مصرف آب را تحقق بخشید، تا آنکه چند روز پیش اتفاقی برایم افتاد و من را به فکر فرو برد.

قضیه از این قرار بود که در روستای پدری‌ام از طرف جهادکشاورزی آمده بودند تا چاه‌های آب بدون مجوز روستا را با خاک پر کنند و حتی در ذهن مردم روستا اینطور بود که در صورت مخالفت با آنها، ممکن است به آنها شلیک هم شود! احتمالا با شنیدن عبارت "چاه‌های آب بدون مجوز" به ذهن بسیاری از شما چاه‌های عمیقی می‌رسد که روزانه حجم زیادی از آب زیرزمینی را استخراج می‌کنند اما مسئله همینجا است. چاه­ بدون مجوز از نگاه مجریان، چاهی بود با عمقی در حدود 10 الی 15 متر که با آن باغی به مساحت حدود چهارصد متر مربع آبیاری می‌شد.

این باغ برای صاحبش که بیش از 40 سال بر روی آن کار کرده بود (البته پدرش هم چندین سال قبل از وی بر روی آن کار کرده بودند)، دیگر بخشی از هویتش شده بود و پرکردن این چاه به معنی از بین بردن آن باغ و در نتیجه از بین بردن هویت و حتی امید به زندگی او بود و من چون این داستان را کامل می‌دانستم، ناگهان با یک سوال جدی در خصوص اثرات جانبی سیاست‌های اجباری کاهش مصرف آب مواجه شدم.

در همین حین بود که با خبری مواجه شدم که می‌گفت، در حدود 90 درصد از گوشی‌های موبایل به صورت قاچاق وارد کشور می‌شوند؛ در ذهنم این سوال ایجاد شد که اگر دولت به صورت اجباری بخواهد تمام گوشی‌های قاچاق را نابود کند، خودم و بسیاری از همکارانم چه واکنشی نشان خواهیم داد؟ آیا گوشی‌هایمان را نابود می‌کنیم (که صرفا هزینه مالی برای ما دارد و  مانند آن باغ، بخشی از هویت ما نیست) و یا به ناکارآمدی تصمیم دولت اعتراض می‌کنیم؟

با این دغدغه ذهنی، یک بررسی سطحی در مسائل حقوقی کردم و با موضوع "عطف به ماسبق نشدن قوانین" آشنا شدم که بر اساس آن، قوانین جدید نمی‌تواند حقوقی که افراد قبل از وضع قانون برخوردار بوده­اند را سلب نماید و این جای تأمل فراوانی دارد. آیا می‌توان قانونی را وضع کرد و چنین چاه‌هایی را غیرقانونی خواند؟

در اینجا نمی‌خواهم از باب حقوقی به مسئله تصمیماتمان در سیاست‌های کاهش مصرف آب توجه کنم ولی در این اتفاق متوجه شدم که دولت و به طور کلی حاکمیت در مسائلی که با سالهای سال زندگی مردم یک منطقه گره خورده است، چقدر باید به ابعاد زندگی اجتماعی آنها توجه کند. در آن منطقه یک چاه عمیق دارای مجوز، شاید به اندازه کل چاه‌های کوچک روستا از منابع زیرزمینی برداشت می‌کند اما صرفا به دلیل پرداخت هزینه مجوز با او کاری ندارند! البته مسئله این نیست که به مدیریت مصرف آب توجه نکنیم، اما در چنین مواردی باید به زندگی مردمان و بخصوص مردمان ضعیف‌تر، توجه بیشتری کنیم. 

 

  • حسین عنبرستانی

اجتماعی سازی احیای دریاچه ارومیه

پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۰۷ ب.ظ

در حدود ۶ ماه گذشته به واسطه حضور در تیم فرهنگی اجتماعی ستاد احیای دریاچه ارومیه فرصت بسیار ارزشمندی برایم فراهم شده است تا بتوانم با کشاورزان حوضه آبریز دریاچه ارومیه، مخصوصا کشاورزان اراضی پایاب سد حسنلو ارتباط داشته باشم و هر از چند گاهی به گفت و گو با آنان بپردازم. اما در این تجربه معمولا موارد تلخی بیان می شود که بسیار ناگوار است.

  • سروش طالبی اسکندری

یادآورندۀ نقش­ها

سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۳:۳۸ ب.ظ


چندی پیش در محل کار تا دیر وقت با یکی از همکاران در مورد مسائل اقتصادی و وضعیت موجود در کشور صحبت می کردیم. در مورد رکود بازارها، وضعیت معیشت مردم، مناطق محروم و در مورد فقر و نداری آن ها ، آسیب های اجتماعی و.... مثل همیشه فقط گفتیم و گفتیم. گفتیم هزار سوال و چرای بی جواب را. بحثی که خیلی از مواقع سر کلاس دانشگاه، در محل کار، در خانه و جمع فامیل هم آن­ ها را مطرح میکنیم و بحث میکنیم و می­ نالیم و از دردها می گوییم و گله و شکایت می کنیم. و بیشتر مواقع هم افراد هر مثالی از معضل ­هایی که اطرافشان وجود دارد را می گویند و عادت کرده­ ایم فقط بدی­ ها را خوب بینیم! مثل همیشه پس از بحث و جدل فراوان و گفتگوهای همیشگی و در انتها به نتیجه نرسیدن و حتی ناامیدی، به سمت خانه راه افتادم. داخل مترو شدم، داخل قطار با گوشی صحبت می­ کردم. بعد از اتمام صحبتم پسرکی که کنارم نشسته بود توجهم را جلب کرد. بوی لباس­ های پر از روغن و بنزین او توجهم را جلب کرد، لباس­ های سیاه و چرب که نباید تن این پسر باشد. دست­ های سیاهی که زمختِ کار نبود. لطیف بود وکودکانه، پسرک سرش را پایین انداخته بود و تندتند انگشت­ هایش را یکی یکی فشار میداد. فشار میداد که شاید کمتر درد را احساس کند و یا فشار میداد که خستگی انگشتهایش بیرون رود. پسرک حدودا 12سال داشت. لباس ­های روغنی بر آن جثه کوچک توجه افراد زیادی را جلب کرد و مردی که از پسرک پرسید کار میکنی؟ پسرک سرش را به نشانه تایید تکان داد. مرد پرسید کجا؟ 

  • سجاد علیزاده

روستای جدید- روستای قدیم

دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۵۹ ب.ظ

سال‌ها و ماه‌ها در اتاق‌های کارمان می‌نشینیم. هر چند هفته یکبار از تهران خارج می‌شویم. با هدف تغییر روحیه و به منظور تفریح، به دل طبیعت می‌‌رویم. گاهی هم به روستاها سر می‌زنیم. چای در کنارشان می‌نوشیم و عبور می‌کنیم. مجددا به شهر بازگردیم و روز از نو، روزی از نو. به گمانمان در حال خدمت به روستا هستیم. از داخل اتاق‌های بسته در دل شهرها، با اتکا به قدرت تفکر و تخیل، به تحلیل مسائل روستا می‌پردازیم و به دنبال راه‌حل هستیم. می‌دانیم که نباید برای روستاییان تصمیم‌گیری کنیم، کار را باید به افراد بومی بسپاریم، بایستی تنها نقش مشاوره‌ای و هدایتی داشته باشیم، برنامه‌ای از پیش آماده شده برای توسعه روستا ارائه ندهیم، به آداب و رسومشان احترام بگذاریم، جهشی در فرهنگشان ایجاد نکنیم و ساختارهای روستا را دگرگون نسازیم. این‌ها را در اتاق‌هایمان آموخته‌ایم!!

  • نوید خنوه

وضعیت مبهم آینده زندگی روستایی

دوشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۰۷ ب.ظ

آینده روستا در ایران یکی از مبهم‌ترین مسائل کشور است. در سطح کلان صحبت‌های بسیاری درباره معکوس نمودن روند مهاجرت از روستا به شهر می‌شود. جدای از شعارهای تکراری و فضاسازی‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی، بعضا اقدامات کارشناسی نشده برای حل این مشکل مانند احداث شهرک‌های نوساز به جای خانه‌های قدیمی روستاییان و جابجایی موقعیت جغرافیایی روستا و یا تبدیل روستا به شهر به منظور از بین بردن انگیزه‌های مهاجرت انجام شده است اما نتایج نشان می‌دهد روند مهاجرت سرعت بیشتری پیدا کرده است. دو نظریه در این‌جا مطرح می‌شود. اول آنکه مسئولین می‌دانند با توجه به روند فعلی، روستا در ساختارهای موجود نمی‌تواند احیا شود و صرفا با انجام اقدامات تبلیغاتی، سعی می‌کنند خود را به عنوان ناجیان روستا معرفی کنند. فرضیه دوم آن است که بدون توجه به آینده روستا و عدم برنامه ریزی بلند مدت در سطح کلان و ناآگاهی درباره جایگاه روستا نسبت به شهر در دهه‌های آینده، به صورت چشم بسته سعی در معکوس نمودن روند مهاجرت دارند. از آن‌جایی که تا به حال مسئولین و سیاست‌گذاران کشور درباره آینده بلندمدت زندگی روستایی در ایران صحبتی نکرده‌اند و بی‌توجهی نسبت به سبک زندگی روستایی کاملا مشهود است، می‌توان مطمئن بود که فرضیه سومی وجود ندارد.

  • نوید خنوه

روستای میان‌آبه که از توابع شهرستان نهاوند استان همدان است؛ روستای پدری من است که خانواده‌‌ام بعد از مهاجرتی 40 ساله به استان سیستان‌و‌بلوچستان  به آن‌جا بازگشته‌اند. وارد این روستا که می­‌شوید منظره­‌های طبیعی و آب و هوای مطبوع  آن‌جا شما را جذب می‌کند. منطقه‌ای کاملا سرسبز که به‌ ظاهر آب فراوانی هم دارد.

از جذابیت‌های گردشگری اطراف روستا، علاوه بر کوه‌ها و زمین‌های سرسبز آن می‌توان به سراب‌های متعدد از جمله "سراب گیان" اشاره کرد که هر ساله توریست‌های زیادی را به خود جذب می‌کند.

اراضی کشاورزی این روستا به دو دسته تقسیم می‌شود. یک دسته زمین‌های سنددار که سهم‌آبه زیادی هم دارند و دسته دیگر زمین­‌هایی است که بعد از انقلاب به دستور امام به کشاورزان واگذار شده‌است که عمدتا کم‌آب بوده و کشاورزی در آن‌ها به صورت دیم است.

این روستا هم مانند اکثر روستاهای دیگر دارای کشاورزی و دامداری است اما با شرایط خاص خودش! البته دامداری در این روستا به صورت سنتی انجام می‌شود.

 

  • میلاد جلالوند